آنیتا ۱ساله شد
یک سال در کنار دخترم گذشت همراه با شیرین کاریهای آنیتا جون.الان دیگه دخترم میتونه به تنهایی راه بره و بدون کمک و درست شب تولدش تونست قدمهای بیشتری رو تنهایی برداره.امسال ما یه جشن تولد سه نفره تو رستوران واسه شما گرفتیم آخه گرفتار کارای ایران رفتنمون بودیم. تو این یک سال هر روز من و تو با هم بودیم حتا یک ساعت هم از هم دور نبودیم،چه ساعتهای که من همراه تو خندیدم یا حتا اشک ریختم چون چارهای واسه آروم کردنت نداشتم اون ماهای اول یک سال من و بابا هر شب با تو بیدار شدیم تا شیر خوردی و باز خوابیدی یک سال هر شب تو بغل بابا و فقط با راه رفتن خوابیدی یک سال اگرچه سخت اما خیلی شیرین در کن...
نویسنده :
مامانی
19:33